-
آسمان کویر
شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 11:58
آن شب نیز من خود را بر روی بام خانه گذاشته بودم وبه نظاره آسمان رفته بود م گرم تماشاوغرق در این دریای سبزمعلقی که بر آن مرغان سبز الماس پر ستارگان زیبا و خاموش تک تک از غیب سرمی زنند.آن شب نیز ماه با تلالؤ پرشکوهش از راه رسید وگل های الماس شکفتندوقندیل زیبای پروین سر زدو آنجاده روشن وخیال انگیزی که گویی یک راست به...
-
یک سوال
شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 11:45
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که موجوداتی غیر انسان واقعی هستند یا مجازی؟!!!!!!
-
نان و سیمان
شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1385 11:44
ده ما درگیربا طوفان شده هیچ کس فکر نکرد دراین آبادی ویران شده دیگر نان نیست و همه مردم شهر بانگ برداشتندکه چراسیمان نیست؟ و دنیا گفت :چرا در اینان باطن زیبا نیست؟ وکسی فکر نکرد که چرا ایمان نیست؟ و زمانی شده که به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست گفتم: چرا؟ باخود پنداشتند : به ما شبیه است. ولی انسان نیست ... شعر از...
-
حالم گرفته شد
سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 11:23
توی خونه بی حال افتاده بودم که یکی از بچه ها زنگ زد و خبر بر گزاری مسابقه تئاتر دانش اموزی لنگه رو بهم داد . قرار شد فردا صبح آن روزساعت 8 صبح در امفی تئاتر هلال احمر حاضر بشیم... وقتی وارد سالن شدم یک کار در حال اجرا بود. کنجکاو شدم که داوران را ببینم... چشمتان روز بد نبیند .دو داور متخصص... یک دبیر پرورشی که میوه...
-
کپی برابر اصل
سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 11:20
مسابقات فرهنگی هنری دانش آموزان همه ساله با صرف بودجه سرسام آوری وبدون در بر داشتن بار فنی و آموزشی برگزار می شود... جالب است بدانید در سال گذشته دو میلیارد تومان فقط به رشته تئاتراختصاص داده شده بود . این رقم دقیقآ برابر است با بودجه صرف شده در فستیوال تئاتر فجر ... اگه دومیلیونش رو به ما میدادن ...
-
تئاتر شهر بندر لنگه
سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 11:51
قریب به سه سال از ساخت فرهنگ سرای گوهر بندر لنگه می گذرد اما ساختمان امفی تئاتر ان هنوز نیمه کاره و غیر قابل استفاده مانده است !. وقتی میدیدم کارها و مراحل ساخت باچه سرعت بالایی پیش میرود واقعآ لذت می بردم. همیشه در ارزوی برگزاری جشنواره های استانی ویا حتی معتبر تر در بندر لنگه بودم .تو رویا میدیدم که مردم شهرم برای...
-
سلام دوباره
سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 11:48
سلام چند روز مشکل داشتم بازم مینویسم
-
یادش بخیر
جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1385 12:25
یادش بخیر … یه زمانی هر سال تابستونا جشنواره ای داشتیم. بهش میگفتن کوتاه … حداقل دل جوونا به این نیمچه جشنواره خوش بود فرصتی برای نشون دادن دنیامون به دیگران داشتیم. برای ما همین کافی بود … هم تئاتر میدیدیم و هم اجرا می کردیم و … شبا تو خوابگاه دور هم جمع میشدیم وگپ میزدیم.البته بعضی وقتهاهم – از سروکول هم بالا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 21:46
غالباجاودان گراست انسان می خواهد...بی پرواست شاید...خواستن توانستن است می خواهد... انسان. سربه هواست جسم فانی جنس او... دراعماق جاودانگی شاید باگاز زدن یک سیب گندم... یا...انداختن پولی جلو مردم... بگوید: رو به خداست انسان پولی از آن مردم کشاورز... که می کارند گندم . یا سیب ..فرقی ندارد. باسودی از مردم می دهد فریب...
-
سلام
یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1385 01:05
سلام ! من ِ آلوده به تئاتر از این پس با منولوگ یواش یواش وارد دنیای وب خواهم شد . و از تئاتر و هر چیز که مانند آن زیباست می نویسم . به قول عمو ویلیام :"ما دیوانگانی بیش نیستیم که بر این صحنه بزرگ دیوانگی قدم نهاده ایم ." ...